شاید برایتان عجیب باشد، اما برخی زنان نهتنها از قاتلان زنجیرهای و مجرمان خطرناک نمیترسند، بلکه به آنها دل میبازند. پدیدهای رازآلود و جنجالی به نام هیبریستوفیلیا (Hybristophilia) یا عشق به مجرم در پس این گرایشها (از فرستادن نامههای عاشقانه گرفته تا ازدواج با مردانی که به قتل، سرقت یا تجاوز محکوم شدهاند) نهفته است. چرا زنی تحصیلکرده، موفق و مستقل، بهجای رابطهای سالم، به دنبال مردی میرود که مرتکب جنایت شده است؟ این رفتار چه ریشههایی در روانشناسی، فرگشت و رسانهها دارد؟ چگونه مردان با ویژگیهایی مانند اعتماد به نفس بالا، ریسکپذیری و شخصیت سلطهگر میتوانند زنان را جذب کنند؟

هیبریستوفیلیا؛ کشش عجیب به مردان خطرناک
تصور کنید چند سرباز زن در یک زندان امنیتی با یک مجرم که به حملات مرگبار متهم است، رابطه برقرار میکنند. یا زنی صدها نامه عاشقانه برای یک قاتل زنجیرهای مانند “تد باندی (Ted Bundy) “مینویسد و حتی با او ازدواج میکند. این داستانها عجیب به نظر میرسند، اما بخشی از پدیدهای به نام هیبریستوفیلیا (Hybristophilia) یا “مجرمدوستی” هستند. هیبریستوفیلیا، که در برخی منابع به عنوان «سندرم بانی و کلاید» (Bonnie and Clyde Syndrome) نیز شناخته میشود، به گرایش عاطفی یا جنسی نسبت به افرادی اطلاق میشود که مرتکب جرایم سنگین و خشونتآمیز شدهاند. اما چرا برخی زنان، چه در دنیای واقعی و چه در فانتزیهای فیلم و سریال، به این مردان خطرناک کشش پیدا میکنند؟
مکانیسمهای روانشناختی موثر بر گرایش به افراد مجرم
هیبریستوفیلیا اغلب به عنوان نوعی پارافیلیا (Paraphilia) یا علاقه جنسی غیرمعمول طبقهبندی میشود، اما تنها زمانی یک اختلال روانشناختی محسوب میشود که باعث ناراحتی یا آسیب شود. “شیلا آیزنبرگ” (Sheila Isenberg)، نویسنده کتاب Women Who Love Men Who Kill، در مصاحبه با زنانی که به قاتلان نامه نوشتهاند یا با آنها ازدواج کردهاند، متوجه شد که بسیاری از این زنان، که برخی تحصیلکرده و از نظر حرفهای موفقاند، به دنبال روابط معمولی و روزمره نیستند، بلکه چیزی غیرعادی، هیجانانگیز یا معنادار در ارتباط با مجرمان میجویند.
هیجان خطر و ترشح دوپامین
یکی از انگیزههای اصلی، هیجان خطر است. ارتباط با یک مجرم مانند “چارلز منسون” (Charles Manson) یا “ریچارد رامیرز” (Richard Ramirez) معروف به Night Stalker، حس آدرنالین و ماجراجویی را برمیانگیزد. زنی در مستندی در یوتیوب میگفت: «مکاتبه با او مثل سوار شدن بر یک ترن هوایی بود؛ نمیدانستم بعدش چه اتفاقی میافتد». این هیجان به ترشح دوپامین، ماده شیمیایی مغز که با لذت و پاداش مرتبط است، وابسته است.
همزادپنداری با سرکشی نیز در این موارد نقش کلیدی دارد. “دیوید باس(David Buss) “، روانشناس فرگشتی، در گفتوگو با جردن پیترسون توضیح میدهد که برخی زنان به مردانی با ویژگیهای Dominantیا سلطهگر و ریسکپذیر کشش پیدا میکنند، زیرا این ویژگیها در طول تاریخ نشانه توانایی تأمین منابع و محافظت بودند. مجرمان، با قانونشکنی و سرکشی علیه هنجارهای اجتماعی، برای زنانی که احساس محدودیت یا طردشدگی میکنند، جذاباند. “چارلز منسون (Charles Manson) ” با ایدئولوژی ضدفرهنگی، نمونهای از این کشش بود که حتی پس از محکومیت برای قتلهای ۱۹۶۹، زنانی را جذب کرد که او را یک “نابغه گمشده” میدیدند.
سندرم نجاتدهنده و انگیزه اصلاح مجرم
سندرم نجاتدهنده (Savior Complex)، که در برخی متون روانشناسی به عنوان سندرم شوالیه سفید (White Knight Syndrome) شناخته میشود، یکی از عوامل روانشناختی کلیدی در گرایش برخی زنان به افراد مجرم است. “شیلا آیزنبرگ”، در تحقیقات خود با زنانی که به قاتلان نامه نوشتهاند یا با آنها ازدواج کردهاند، نشان میدهد که بسیاری از این زنان باور دارند میتوانند مجرم را از طریق عشق و حمایت عاطفی اصلاح کنند. آیزنبرگ استدلال میکند که این انگیزه ریشه در نیاز به احساس ارزشمندی و کنترل در روابط دارد، بهویژه در دینامیکهایی که عدم تعادل وجود دارد. برای مثال، “تد باندی” که بین سالهای ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۸ دستکم ۳۰ زن را به قتل رساند، صدها نامه عاشقانه از زنانی دریافت کرد که معتقد بودند میتوانند او را از رفتارهای جنایتکارانهاش بازدارند یا “شیطان درونش” را نجات دهند. با این حال، این روابط اغلب به دلیل ماهیت دستکاریگرایانه مجرمان و عدم تعادل قدرت، به آسیبهای عاطفی و گاهی سوءاستفاده روانشناختی منجر میشوند.
دلبستگی ناامن و بازتولید الگوهای آسیبزا
دلبستگی ناامن (Insecure Attachment) یکی از عوامل روانشناختی مؤثر در گرایش برخی زنان به افراد مجرم است. بر اساس نظریه دلبستگی(Attachment Theory) ، افرادی که در کودکی تجربیات پرآشوب، مانند بیتوجهی عاطفی یا روابط ناسالم با مراقبان داشتهاند، ممکن است الگوهای دلبستگی ناامن (مانند دلبستگی اضطرابی یا اجتنابی) را توسعه دهند. این الگوها میتوانند در بزرگسالی به بازآفرینی دینامیکهای ناسالم گذشته منجر شوند، از جمله گرایش به شریکهایی که خطرناک یا غیرقابل دسترساند. به عنوان مثال، مستندی در یوتیوب داستان زنی را روایت میکند که پس از تجربه کودکی پر از بیتوجهی عاطفی، با یک قاتل مکاتبه میکرد و او را به دلیل حس درک متقابل، “همدل” مییافت. این گرایش اغلب ریشه در تلاش ناخودآگاه برای ترمیم آسیبهای عاطفی گذشته دارد، اما معمولاً به روابط ناپایدار و آسیبزا منتهی میشود.

نگاه فرگشتی و ریشههای زیستی علاقه به مجرمان
از منظر زیستشناسی فرگشتی، کشش به مجرمان میتواند به ویژگیهایی مرتبط باشد که در گذشته برای بقا و تولیدمثل ارزشمند بودند. “دیوید باس” به ویژگیهای مشترکی در مجرمان اشاره میکنند که زنان را از نظر جنسی یا عاطفی تحریک میکند:
اعتماد به نفس: مجرمان اغلب اعتماد به نفس بالایی دارند، چه در برنامهریزی یک جرم پیچیده یا در رفتار کاریزماتیک، مانند “تد باندی” در دادگاه. در طول تاریخ، مردان با اعتماد به نفس نشانهای از توانایی تأمین منابع یا رهبری بودند.
ریسکپذیری و سرکشی: مجرمان معمولاً در نرم جامعه نمیگنجند. این سرکشی نشانهای از تنوع ژنتیکی است، که در فرگشت برای بقا مهم بود. مردان سرکش ممکن است به طور ناخودآگاه به عنوان حامل ژنهای متنوع دیده شوند.
شخصیت سلطهگر یا Dominant: بسیاری از مجرمان، مانند چارلز منسون (Charles Manson) در گروه خود جایگاه اجتماعی بالایی دارند. این تسلط نشانهای از توانایی محافظت یا رقابت بود.
هوش و سازگاری: برنامهریزی جرایم پیچیده نیازمند هوش و توانایی تطبیق سریع با شرایط است. این ویژگیها در محیطهای متغیر گذشته، شانس بقا را افزایش میدادند.
جذابیت فیزیکی: برخی مجرمان، مانند “جرمی میکز” (Jeremy Meeks)، از نظر فیزیکی جذاباند، که نشانهای از سلامت ژنتیکی است.
این ویژگیها در ناخداگاه زنان اثر میگذارند و توضیح میدهند چرا مردان خطرناک جذاب به نظر میرسند، هر چند این کشش منطقی نیست، ولی ریشه در میلیونها سال فرگشت دارد، مانند ترس از ارتفاع یا حساسیت به ضرر مالی.
نقش فرهنگ و رسانه: از هالیوود تا شبکههای اجتماعی
فرهنگ عامه و رسانهها مانند کاتالیزوری برای هیبریستوفیلیا عمل میکنند. قرنهاست که قانونشکنان رمانتیک شدهاند، از “رابین هود” تا “بانی و کلاید”، که نماد عشق و مقاومت بودند. اما در دنیای مدرن، این رمانتیکسازی به اوج خود رسیده است. مستندهایی مانند Conversations with a Killer یا فیلم Extremely Wicked, Shockingly Evil and Vile، “تد باندی” را به عنوان مردی خوشچهره و کاریزماتیک نشان میدهند. این تصاویر باعث شدند او صدها پیشنهاد ازدواج دریافت کند و با “کارول آن بون” (Carole Ann Boone) در زندان ازدواج کند.
شبکههای اجتماعی نقش مهمی در تقویت گرایش به افراد خلافکار ایفا کردهاند، بهویژه از طریق رمانتیکسازی و دیدهشدن عمومی. برای مثال، “جرمی میکز” (Jeremy Meeks)، که در سال ۲۰۱۴ به دلیل انتشار گسترده عکس بازداشتش به “مجرم خوشتیپ” شهرت یافت، گروههای هواداری در پلتفرمهایی مانند فیسبوک به دست آورد. او پس از آزادی، قراردادهای مدلینگ امضا کرد و با فردی از خانوادهای ثروتمند رابطهای پرحاشیه برقرار نمود. این پدیده را میتوان به اقتصاد توجه (Attention Economy) نسبت داد، مفهومی که در آن توجه عمومی بهعنوان منبعی ارزشمند در نظر گرفته میشود. در این چارچوب، ارتباط با یک مجرم مشهور میتواند به شهرت یا دیدهشدن در پلتفرمهایی مانند اینستاگرام منجر شود. به عنوان نمونه، زنی که با یک قاتل مکاتبه میکند و پاسخ دریافت میکند، ممکن است از طریق اشتراکگذاری این تجربه در رسانههای اجتماعی، به کانون توجه تبدیل شود، پدیدهای که گرایش به مجرمان را در عصر دیجیتال تشدید میکند. رسانهها همچنین مجرمان را به عنوان شخصیتهای پیچیده و گاهی “قهرمانانه” نشان میدهند. سریالهای جنایی مانند Mindhunter یا رمانهای عاشقانه-جنایی، داستانی از عشق و تغییر میسازند: یک خلافکار که برای عشقش دست از جرم میکشد. این فانتزیها هیبریستوفیلیا را تقویت میکنند.
انواع هیبریستوفیلیا
هیبریستوفیلیا به دو نوع تقسیم میشود: Passive و Aggressive. در نوع پسیو، فرد به مجرم علاقهمند است، نامه مینویسد یا ابراز عشق میکند، اما در جرم شریک نمیشود. در نوع اگرسیو، فرد در فعالیتهای مجرمانه شریک میشود، مانند زنی که با یک سارق بانک همکاری میکند یا به خاطر او مرتکب قتل میشود. این تمایز شدت کشش و تأثیر آن بر رفتار را نشان میدهد.

دلایل مدرن علاقه به مجرمان
علاوه بر ریشههای فرگشتی، دلایل مدرنی نیز زنان را به مجرمان میکشاند از جمله:
- کنترل و قدرت: “آیزنبرگ” میگوید زنانی که با زندانیان رابطه دارند، از حس کنترل لذت میبرند. شما تصمیم میگیرید چه زمانی تماس بگیرید یا ملاقات کنید. مجرم به شما وابسته است و نمیتواند خیانت کند. این رابطه، بدون مسئولیتهای روزمره، به یک “دوستپسر ایدهآل” تبدیل میشود.
- تروماهای گذشته: “آیزنبرگ” متوجه شد که بسیاری از این زنان در کودکی یا روابط قبلی تجربه سوءاستفاده یا خشونت داشتهاند. رابطه با یک مجرم به آنها اجازه میدهد این تروما را بازسازی کنند، اما این بار با کنترل بیشتر.
- جستوجوی معنا: برخی زنان با باور به تغییر مجرم، به دنبال معنای عمیقتری در زندگیاند. این حس مادرانه یا ناجیگری به آنها هدف میدهد.
- اعتماد به نفس پایین: برخی زنان به دلیل اعتماد به نفس پایین، فکر میکنند لایق یک رابطه سالم نیستند و به مجرمان روی میآورند.
- کمیابی و هیجان: مجرمان نسبت به جمعیت عمومی کماند، و این کمیابی آنها را جذابتر میکند. خطر و آدرنالین همراه با این روابط نیز حس هیجان را تقویت میکند.
- درسهایی برای مردان: چگونه جذابتر باشیم؟
مردان میتوانند از ویژگیهای جذاب مجرمان درس بگیرند، بدون اینکه به مسیر جرم بروند. این ویژگیها، که ریشه در فرگشت دارند، میتوانند در دنیای مدرن به موفقیت در روابط عاطفی کمک کنند:
- اعتماد به نفس: ورزش، مطالعه و تجربههای جدید (مثل سفر یا کارآفرینی) اعتماد به نفس را تقویت میکنند. مردی که در مکالمه دست بالا را دارد و از هنر تا سیاست میداند، جذابتر است.
- جذابیت فیزیکی: مراقبت از بدن و تناسب اندام نشانه سلامت و اعتماد به نفس است.
- ریسکپذیری متعادل: به جای قانونشکنی، ریسکهای مثبت مثل سرمایهگذاری یا امتحان شغل جدید را امتحان کنید. این نشاندهنده شجاعت و سازگاری است.
- تجربه و داستانگویی: هرچه تجربههای بیشتری داشته باشید، داستانهای جذابتری برای تعریف کردن دارید. مطالعه، سفر و حتی شکستهای کوچک شما را جالبتر میکنند.
- خروج از کلیشه “مرد خوب” (Nice Guy Stereotype): زنان اغلب به مردان “نایس” کشش پیدا نمیکنند، بلکه به مردانی با ویژگیهای غالب و Dominant و کمی نارسیستی Narcissistic گرایش دارند. کمی جسارت و اعتماد به نفس میتواند تفاوت ایجاد کند.
پیامدها: وقتی عشق خطرناک میشود!
هیبریستوفیلیا پیامدهای جدی دارد. استثمار یکی از خطرهاست؛ مجرمان ممکن است از تحسینگران برای پول یا حمایت سوءاستفاده کنند. تأثیر بر قربانیان نیز نگرانکننده است؛ ستایش مجرمان، رنج قربانیان را نادیده میگیرد. از نظر قانونی، این روابط میتوانند به فعالیتهای غیرقانونی منجر شوند، مانند کمک به فرار. برای زنان، آگاهی از این کشش میتواند به کنترل رفتارهای ناخودآگاه کمک کند. درک ناخداگاه و پذیرش مسئولیت رفتارها، به انتخاب شریکهای سالمتر منجر میشود. هیبریستوفیلیا چیزی فراتر از یک کنجکاوی است؛ این پدیده ما را وادار میکند درباره روان خود، تأثیرات رسانهای و ریشههای فرگشتی فکر کنیم. در دنیایی که سریالهای جنایی، پادکستها و مستندهای نتفلیکس ما را به ذهن مجرمان میبرند، این کشش بیش از همیشه دیده میشود. شاید دفعه بعد که مستندی درباره یک قاتل زنجیرهای تماشا کردید، از خودتان بپرسید: چرا این داستان مرا جذب کرده؟
References (منابع):
1) https://youtu.be/n9wzSpz7gKE?si=uohOjqvUMAzPJVT-
2) Schmid, D. (2005). Natural Born Celebrities: Serial Killers in American Culture.
3) Meloy, J. R. (Ed.). (1998). The psychology of stalking: Clinical and forensic perspectives. Academic Press. https://doi.org/10.1016/B978-012490560-3/50020-7
4) Mealey, L. (1995). The sociobiology of sociopathy: An integrated evolutionary model. Behavioral and Brain Sciences, 18(3), 523–599. https://doi.org/10.1017/S0140525X00039595
راوی: برایان بختیاری
متن به قلم: پروانه الهدینی